English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2443 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
heroize U خود را پهلوان وانمود کردن قهرمان وپهلوان وانمودکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heroize U قهرمان وپهلوان شدن
dissemble U وانمودکردن بهانه کردن
dissembles U وانمودکردن بهانه کردن
dissembling U وانمودکردن بهانه کردن
dissembled U وانمودکردن بهانه کردن
sham U وانمود کردن
play-act U وانمود کردن
play-acted U وانمود کردن
play-acting U وانمود کردن
play-acts U وانمود کردن
simulate U وانمود کردن
play at U وانمود کردن
dissemble U وانمود کردن
feign U وانمود کردن
feign U وانمود کردن
to make believe U وانمود کردن
feigns U وانمود کردن
pretend U وانمود کردن
lead on U وانمود کردن
possums U وانمود کردن
make believe <idiom> U وانمود کردن
sham U وانمود کردن
shams U وانمود کردن
simulafe U وانمود کردن
pretend U وانمود کردن
pretending U وانمود کردن
pretends U وانمود کردن
simulating U وانمود کردن
possum U وانمود کردن
simulates U وانمود کردن
let on <idiom> U وانمود کردن
put on U وانمود کردن بکارانداختن
to set up for...... U خود را..........وانمود کردن
simulate U وانمود سازی کردن
simulating U وانمود سازی کردن
simulates U وانمود سازی کردن
assume U بخود بستن وانمود کردن
assumes U بخود بستن وانمود کردن
simulate U تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulating U تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulates U تقلید نشان دادن وانمود کردن
represent U نمایندگی کردن وانمود کردن
represented U نمایندگی کردن وانمود کردن
represents U نمایندگی کردن وانمود کردن
fakes U وانمودکردن
affects U وانمودکردن
belies U بد وانمودکردن
personate U وانمودکردن
belied U بد وانمودکردن
feints U وانمودکردن
belie U بد وانمودکردن
feint U وانمودکردن
feinted U وانمودکردن
fake U وانمودکردن
faked U وانمودکردن
feinting U وانمودکردن
affect U وانمودکردن
seem U وانمودکردن
belying U بد وانمودکردن
seemed U وانمودکردن
seems U وانمودکردن
looks U وانمودکردن
look U وانمودکردن
looked U وانمودکردن
emblematize U برمز وانمودکردن
he posed as an expert U خود را کارشناس وانمودکردن
champion U پهلوان
giantlike U پهلوان وش
heroically U زن پهلوان
kemp U پهلوان
championess U زن پهلوان
athletes U پهلوان
pancratist U پهلوان
championed U پهلوان
athlete U پهلوان
champions U پهلوان
championing U پهلوان
hero U پهلوان داستان
punchinello U پهلوان کچل
heroes U پهلوان داستان
bravado U پهلوان پنبه
punch U پهلوان کچل
paladin U پهلوان افسانه یی
paper tiger U پهلوان پنبه
paper tigers U پهلوان پنبه
cock of the walk U پهلوان میدان
punches U پهلوان کچل
punched U پهلوان کچل
pot valiant U پیاله پهلوان
bullies U پهلوان پنبه
bullying U پهلوان پنبه
bullied U پهلوان پنبه
samsonian U پهلوان وار
bully U پهلوان پنبه
punchinello U نمایش پهلوان کچل
siegfried U پهلوان افسانهای المان
giantess U زن پهلوان یاقوی هیکل
gladiator U پهلوان از جان گذشته
gladiators U پهلوان از جان گذشته
hercules U پهلوان نامی اساطیریونان و روم
heraclidae U اولادهرکول پهلوان نامی یونان
hermitically U پهلوان شخص بلند همت
bottle holder U نوکر یا ملازم پهلوان مشت زن
victor U قهرمان
championing U قهرمان
victors U قهرمان
championed U قهرمان
hero U قهرمان
heroes U قهرمان
championess U زن قهرمان
world beater U قهرمان
champion U قهرمان
champions U قهرمان
heroic U قهرمان وار
knighted U قهرمان شوالیه
hero worship U قهرمان پرستی
champ U قهرمان مزرعه
sprinters U قهرمان دوسرعت
former shampion U قهرمان سابق
athlete U قهرمان ورزش
champing U قهرمان مزرعه
champed U قهرمان مزرعه
sprinter U قهرمان دوسرعت
champs U قهرمان مزرعه
title-holder U قهرمان کنونی
gymnast U قهرمان ژیمناستیک
gymnasts U قهرمان ژیمناستیک
athletes U قهرمان ورزش
knight U قهرمان شوالیه
dynasties U قهرمان چندساله
title-holders U قهرمان کنونی
knighting U قهرمان شوالیه
dynasty U قهرمان چندساله
knights U قهرمان شوالیه
antaeus U پهلوان غول اسای لیبی که پسر زمین بود
contender U مدعی دربرابر قهرمان
contenders U مدعی دربرابر قهرمان
planform U قهرمان یونانی جنگ تروا
absolute champion U قهرمان مطلق شطرنج
pretender U وانمود گر
feigning U وانمود
faking U وانمود
pretensions U وانمود
poseur U وانمود کن
affectation U وانمود
poseurs U وانمود کن
pretences U وانمود
posers U وانمود کن
poser U وانمود کن
pretenses U وانمود
pretenders U وانمود گر
pretension U وانمود
feinting U وانمود
make believe U وانمود
feinted U وانمود
feint U وانمود
make-believe U وانمود
fakery U وانمود
affectations U وانمود
pretence U وانمود
dissimulation U وانمود
feints U وانمود
tragic flaw U نقیصه یاخدشه در زندگی قهرمان
heroically U زنی که قهرمان داستان باشد
picaresque U داستاینکه قهرمان ان رذل است
heroine U زنی که قهرمان داستان باشد
breast U برخورد سینه قهرمان دو به نوار
breasts U برخورد سینه قهرمان دو به نوار
heroines U زنی که قهرمان داستان باشد
ajax U قهرمان یونانی جنگ تروا
theseus U قهرمان یونانی فاتح امازون ها
ace U ستاره یا قهرمان تیمهای بازی
aces U ستاره یا قهرمان تیمهای بازی
seemed U وانمود شدن
seem U وانمود شدن
simulation U وانمود تظاهر
simulations U وانمود تظاهر
factitious U وانمود کننده
seems U وانمود شدن
simular U وانمود کننده
affecter U وانمود کننده
hamlet U نام قهرمان ونمایشنامه تراژدی شکسپیر
toreador U قهرمان گاو باز سوار بر اسب
anti-hero U نقش اول منفی مخالف قهرمان
hamlets U نام قهرمان ونمایشنامه تراژدی شکسپیر
anti-heroes U نقش اول منفی مخالف قهرمان
simulators U دستگاه وانمود ساز
simulator U دستگاه وانمود ساز
achilles اشیل یا اخلیوس قهرمان داستان ایلیاد هومر
playoffs U مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
playoff U مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
pick wickian U شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
to put oa a semblance of anger U سیمای خشمگین بخود دادن خودرا خشمگین وانمودکردن
he pretended to be asleep U چنین وانمود کرد که خواب است
Dont sidetrack the issue. U خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
snake in the grass <idiom> U دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
adventure game U بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
Recent search history Forum search
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com